من جنگیدم ، بدون چون و چرا
من جنگیدم ، بدون چون و چرا ، تو سکوت کردى با یک دنیا چون و چرا
او فرار کرد با یک جهان دنیاخواهى و ترس من نان خُشکیده را خوردم و جنگیدم، تو چلوکباب سلطانى میل فرمودى و سکوت کردى
او به چلوکباب هم راضی نشدسربرگ همه روزهاى تقویم من عاشورا بود ، تقویم تو از عاشورا خالى بود
او اصلاً تقویمى نداشت که عاشورایی داشته باشد من در پى اقامه نماز، نشستن را بر خود حرام کرده بودم ، تو اصلاً نماز را دوست نداشتی
اوکه اصلا نمی دانست نماز چیست من رفتم دنیا را گم کردم و خود را یافتم و خدا ر ا ، تو محافظه کارانه بر وضع موجود پاى فشردى
او خود را گُم کرد.من زخم خوردم و صبر کردم و خندیدم. تو بى خیال سکوت کردى و چرتکه انداختى.
او با ماشین حساب کاسیو پا به فرار گذاشت من مدام بیدار ماندم ، تو به چُرت عصرانه افتادى
او خُرناسش گوش فرشته هاى خدا را آزار داد من زخم آجین شدم ، نور پاشیدم ، تو لاله هاى لوسترت را تمیز کردى
او تراول چکهایش را مرتب کرد. دوستان من شهید شدند ، پرواز کردند . تو در کاخ پنج هزار مترى ات آرمیدى
او به سوى غرب با آرزوهایش پرید. من نمازم را شب عملیات در حرکت خواندم . تو در صف اول جماعت فقط جا رزرو کردى .
او دیرسالى است که سجاده اى ندیده است...من با شهادت عروج کردم. تو در هبوط خویش گرفتار ماندى
او سقوط کرد و نابود شد امروز، که شیپور جنگ از صدا افتاده است :
من بدهکار شدم ، تو سر به سر شدى او طلبکارانه حق نداشته اش را از من باز خواست.
من زخمهاى تنم را نگاه کردم ، تو باز هم چرتکه انداختى او صفرهاى سمت راست عدد صحیح حسابش را شمرد.
من تنها عدد صحیح عالم را امام مى دانم ، تو حاصل جمع و تفریق چرتکه ات را ..... او عدد منتهى الیه سمت چپ شماره حسابش.
من خود را براى اصلاح آماده کردم ، تو ترسیدى و تکفیرم کردى او با زخم زبان به جان زخمهایم افتاد.
من به اصلاح مدام و تزکیه همیشگى در اسلام معتقدم ، اسلام تو اصلاحات را به رسمیت نمى شناسد او غرب بافته ها را اصلاح مى نامد.
- ۹۳/۰۳/۰۴